عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وبلاگ من خوش آمدید

آیا از مطالب وبلاگ خوشتون اومد

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جدایی + تنهایی و آدرس majidaam.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 95
بازدید دیروز : 64
بازدید هفته : 95
بازدید ماه : 462
بازدید کل : 46382
تعداد مطالب : 66
تعداد نظرات : 110
تعداد آنلاین : 1



آمار مطالب

:: کل مطالب : 66
:: کل نظرات : 110

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 95
:: باردید دیروز : 64
:: بازدید هفته : 95
:: بازدید ماه : 462
:: بازدید سال : 8714
:: بازدید کلی : 46382

RSS

Powered By
loxblog.Com

نمیدوووووووووونم

رازهای ارتباط با جنس مخالف
ساعت : | بازدید : 2224 | نوشته ‌شده به دست مجید | ( نظرات )

فصل اول

<<عشق>>

عشق چیست؟

عاشقی معشوق خود را دید و گفت:

دل و جان،در سر و کارت دادم      هر چیز که داشتم نثارت کردم

معشوقه با لبخندی طعنه آمیزی به او گفت:

تو که باشی که کنی یا نکنی         آن من بودم که بی قرارت کردم

اما به راستی <<عشق>> چیست؟ آیا عشق همان قلبی است که برخی آن را نقاشی کرده، تیری در آن فرو رفته و چند قطره خون در جامی ریخته است ؟!

ویا عشق، پرواز به سمت کلبه محبتی است که مردی با اسب سفید بال داری معشوق را به سمت آن حرکت میدهد؟!

دوست داشتن به چه معناست؟

تفاوت بین دوست داشتن و عشق چیست؟

آیا بین دوست داشتن و عشق تمایزی وجود دارد؟

سوال را به گونه ای دیگر مطرح میکنیم.

آیا می دانید تفاوت دلبستگی و وابستگی چیست؟ به این سوال باید زیاد فکر کرد.

موضوع مورد بحث در مورد آسیب شناسی روابط می باشد. چیزی که در روابط مطرح است، عشق و دوست داشتن است. عشق و دوست داشتن چه معانی دارد؟ دلبستگی و وابستگی را در این زمینه میتوان تبیین کرد.

با بیان تفاوت این دو ، بحث بهتر باز می شود.بخشی از این مباحث بازی با کلمات است که در بین جوانان باب شده و بخشی دیگر را با بیان سرچشمه وابستگی ودلبستگی بیان می کنیم.

سرچشمه وابستگی،عادت و سرچشمه دلبستگی، محبت است، بسیاری از امور وجود دارند که انسان به آنها وابسته است، ولی ارزشی ندارند. مانند معتادی که میگوید به مواد مخدر عادت کرده ام، ولی از آن متنفر هستم. اگر به فرض مثال با جوانی در مورد پرخاشگری مصاحبه شود، جوان خواهد گفت که پرخاشگری صفت بسیار بدی است و انسان مؤدب از این صفات دوری میکند، اما همین جوان ممکن است شب در منزل با خواهر خود دعوا کند و حرف های زشتی نیز به زبان بیاورد.

بسیاری از انسان ها،به بد بودن رفتارهایی علم و آگاهی دارند، اما به آن عادت کرده و وابسته آن شده اند؛بنا بر این وابستگی هنر زیادی نیست.

گاهی ظریفانه که به محبت های معمولی و عشق های واقعی نظر میکنیم، می بینیم که در یک محبت ساده داشتن، وابستگی است، ولی در عشق، دلبستگی وجود دارد که سرچشمه وابستگی، محبت عادت است،ولی سر چشمه دلبستگی، محبت شناختی است. ساده تر این که در وابستگی طرف مقابل می بیند دعوا بین آن دو رخ میدهد، اگر او را نبینید دلتنگش می شود. در دوست داشتن و محبت ساده تنوع وجود دارد، اما عشق،تنوع ندارد.

به نظر شما از قلبی به کوچکی مشت دست، در حالی که کینه،حسادت،دروغ،شهوت پرستی،تمایلات جنسی، و...دارد، چگونه انتظار داریم که خدا نیز در آن جا شود. البته گاهی خدا می خواهد وارد این قلب شود،ولی با وجود آن امیال جایی برای او وجود ندارد. این گونه می شود که در نماز حضور قلب نیست. باید دل را از این موارد خالی کرد تا تک معشوقی شود.

ای یک دلهُ صد دله،دل یک دله کن

                   آنگه دل خود به جانب ما یله کن

باید دل را با شیشه پاک کن استغفار پاک نمود و دید که دل، خود به طرف خداوند خواهد رفت. فردی که تمایلات جنسی را دوست دارد، خدا را نیز دوست دارد،امام حسین(ع) را هم دوست دارد،اما نگاه آلوده و آن تمایلات جنسی را نیز دوست دارد و نمی تواند حتی در عشق دنیایی موفق باشد. پس انسان عاشق تنوع گرا نیست. همه هستی و زندگی خود را برای یک نفر می گذارد.

 

آیا با وجود یک نفره بودن عشق می توان هم عشق دنیایی و هم عشق خدایی داشت؟

عشق دنیایی در امتداد عشق خدایی است، به شرطی که در عشق خدایی خیانت نباشد. شاید با این داستان خیلی مطلب واضح تر شود. امام حسین (ع) در سنین کودکی از امیرالمؤمنین(ع) سؤال کرد:

آیا شما خدا را دوست دارید؟

امام علی(ع) جواب دادند: بله،من خدا را دوست دارم. باز آن حضرت سؤال کرد:

آیا مرا هم دوست دارید؟

امیرالمؤمنین (ع) فرمودند:بله شما را هم دوست دارم.

امام حسین(ع) سوال کردند: چگونه در داخل یک قلب دو چیز جا می گیرد؟

امام علی(ع) فرمودند: من تو را به خاطر خداوند دوست دارم. این دوست داشتن مصداق دنیایی دارد، ولی مسیر آن خدایی است.

نکته دیگر در مسیر تفاوت های محبت های امروزی ما و عشق واقعی این است که در دوست داشتن، محدوده زمانی وجود دارد،ولی در عشق محدوده ندارد.

عاشق خیانت نمی کند،اما در دوست داشتن،خیانت وجود دارد.فرد خائن به خیانت کردن،عادت میکند. به همین دلیل دین در زندگی از اهمیت بسیاری برخوردار است. کسی که دین ندارد،به خدا یعنی معشوقی که همه چیزش،زبان،گوش،چشم،فکر و زیبایی او برای وی بوده است،خیانت کرده است،چنین آدمی به معشوق دنیایی خود خیانت نمی کند؟!!

دوست داشتن،یک طرفه وجود دارد،اما عشق یک طرفه نمی شود:

اگر مجنون دل شوریده ای داشت      دل لیلی از آن شوریده تر بود

محدث بزرگ،فیض کاشانی این حدیث قدسی را نقل کرده اند که:

((( مَن طَلَبَنی وَجَدَنی ، مَن وَجَدنی عَشَقَنی ، مَن عَشَقَنی عَشقَتُهُ )))؛ هر کس به دنبال من بیاید،مرا پیدا می کند و هر کس مرا پیدا کرد،عاشق من می شود و هر کس عاشق من شد،من نیز عاشق او خواهم شد و....

و در پایان حدیث نیز میفرمایند ((( مَن عَشقَتُهُ قَتَلتُه )))؛ هر کس را عاشق او شدم،او را می کُشم. زیرا رسم عاشق،معشوق کُشی است و کسی که عاشق شد، در راه خدا شهید می شود. در ادامه می گوید :

((( مَن قَتَلتُه فانا دیته )))؛ یعنی خودِ منِ خدا،خون بهای او می شوم؛در حقیقت ((( ثارُاللّه))) می شود. بنابراین عشق در مورد خداوند نیز دو طرفه است.

(( مفهوم عشق ))

ریشهء عشق، (( عشقه))، که نام گیاهی است؛ در ادبیات ما به آن پیچک گفته می شود که معمولاٌ گیاهان دیگر را تسخیر می کند آن گیاه، به زردی گراییده می شود، به همین خاطر در مورد معنای اصطلاحی عشق نیز گفته اند:

علاقه به شخصی یا شیئی وقتی که به اوج شدت برسد؛ به گونه ای که وجود انسان را تسخیر کند و حاکم مطلق وجود او گردد،(( عشق )) نامیده می شود.

البته باید گفت در قرآن این کلمه نیامده، ولی در برخی از روایات به آن اشاره شده است؛مثلاً در روایتی آمده ((( أفضَلُ النَّاسِ مَن عَشِقَ العِبَادَةَ ))). بهترین مردم کسی است که عشق به عبادت بورزد.

نکته دیگر دربارهء منشاء عشق این است که: آیا علت اصلی این رابطه غیر عادی،نقص و کمبود در یکی وکمال و خوبی در دیگری است که سبب کشش او به سوی خود می شود یا خیر،  علت این رابطه شباهت است،یعنی شکل هم بودن؟؟

بر اساس عقیده صحیح،عشق یک منشاء فطری دارد که در اثر شناخت انسان نسبت به خوبی های موجود در یک شخص یا یک شیء و از سوی دیگر نقصان آنها در وجود خود حاصل می شود و هر چه این شناخت کامل تر شود، این علاقه بیشتر می شود تا جایی که انسان را وارد معرکه عشق می کند و انسان حاضر می شود برای بدست آوردن آن خوبی ها،همه هستی خود را فدا کند. هر چند این عقیده و نظر قابل برسی است، ولی ما به این نکته بسنده می کنیم که عشق در مورد جنس مخالف،هر گاه مقدمه ای برای پیوند ازدواج شود و با یک نگاه قدسی و خدایی همراه گردد، مصداق آیهء ((( وَ جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّةً وَ رَحمَةً ))) « و در میان شما دوستی و رحمت قرار داد »است که خداوند،خالق آن در قلب طرفین است و این چیزی فراتر از یک علاقه و عشق ساده است.

آیا چیزی به نام توهّم عاشقی وجود دارد؟

با این بیان، عشق حقیقی با یک آرمان الهی در پیوند است و نمی توان آن را یک امر هوس گونه و مجازی تلقی کرد:

عشق، حقیقی است مجازی مگیر          این دُم شیر است به بازی مگیر

از این رو برخی عاشق واقعی نیستند، بلکه از عشق، توهّمی بیش نصیبشان نشده است؛ دو نمونهء زیر شاهد مدّعای ماست.

دو نمونه از توهّم عاشقی

نمونه اول:دختری برای مشاوره مراجعه کرده بود و می گفت که عاشق فلان شخص بوده،ولی او قدر عشق وی را ندانست!! در اصل باید گفت این دختر عاشق خودش بوده نه عاشق طرف مقابل، چرا که گفت: قدر عشق من را ندانست. یک عاشق هرگز برای معشوقش خط ونشان نمی کشد! عاشق اگر در عشق  خود صادق باشد،خیانت نمی کند.

نمونه دوم: پسری برای مشاوره مراجعه کرده بود و می گفت: آن قدر عاشقش هستم که به او نگفته ام اگر حاضر نشود با من ازدواج کند و مرا رها کرده، دیگری را انتخاب کند، آبروی او را خواهم برد!! زندگی اش را خراب خواهم کرد!!

بدون تردید این شخص عاشق خود، بلکه خواسته های نفسانی خود می باشد، نه عاشق طرف مقابل؛ چون اگر عاشق او بود، حاضر نبود آبروی او را ببرد تا خودش به آرامش برسد. این پسر حاضر است طرف مقابل را له کند تا به خواسته و لذت خود برسد، در حالی که در عشق صادقانه و حقیقی، عاشق خود را فدای معشوق می کند، نه این که معشوق را فدای خود نماید.

عشق مجازی و عشق حقیقی را برایم توضیح دهید و آیا عشق مجازی همیشه بد است؟

بدون تردید برای عشق اقسامی ذکر کرده اند که در کتاب های عرفانی و ادبی ما نیز یادی از آن شده است.

این تقسیم بندی در جامعه عرفی ما نیز خود را نشان می دهد؛ بنابراین در یک نگاه،عشق سه گونه است:

1.عشق خقیقی

2.عشق مجازی

 3.عشق کاذب.

1.عشق حقیقی؛ به عشقی گفته می شود که محبوب و معشوق در آن حقیقی و واجد همهء کمالات به صورت نامحدود باشد. معشوق در این عشق،خداوند است که هر چه خوبان همه دارند، او یک جا دارد و البته نامحدود و بی پایان است؛ ((( وَالَّذینِ آمَنُوا أشَدُّ حُبّاً لِلَّهِ )))؛ و کسانی که ایمان آورداند،خدا را بیشتر دوست دارند. در این جا از عشق حقیقی به «أشَدُّ حُبّاً» یاد شده که عاشق واقعی باید همه چیزش را برای خداوند ایثار و نثار کند و هستی خویش را برای او در طبق اخلاص گذاشته، کشتهء او گردد.

2.عشق مجازی؛عشق و علاقه ای واسطه گونه به موجودات در راه خداست که هدف از آن رسیدن به عشق حقیقی می باشد؛ یعنی وسیله ای برای رسیدن به معشوق کلّ و در واقع عشق ورزی به این معشوق،پل و راهی است برای پیوستن و اطاعت فرمان از معشوق حقیقی که خداست؛ مانند عشقی که حضرت یعقوب( ع ) به فرزندش می ورزد و عشق و محبتی که خداوند بین زن و مرد قرار داده است. عشق به اولیای الهی و محبوبان درگاه حق را هم می توان از این نوع برشمرد.

3.عشق کاذب؛ این مرحله، عشق به معشوق غیر حقیقی است، به گونه ای که هدف آن خاموش شدن غریزه جنسی و کام گرفتن از معشوق می باشد،نه رسیدن و گام نهادن در مسیر معشوق حقیقی و جاودانی.

منشاء این عشق،خود پرستی و غرق شدن در تمایلات نفسانی و شهوانی است و تا زمانی که خواسته جنسی برآورده نشود،تشنه تر می شود و ابراز علاقه بیشتر می گردد، اما همین که آتش شهوت با ارضای جنسی خاموش شد،آن کشش و وابستگی دوست داشتن و اظهار تمایل هم رخت می بندد و جایش را به دیگری، دعوا و تنش های طاقت فرسا می دهد،چرا که دیگر بهانه ای برای ابراز عشق و علاقه در میان نیست. مولوی نام این عشق ها را عشق رنگی و فاقد حقیقت گذاشته:

عشق هایی کز پی رنگی بود         عشق نبود عاقبت ننگی بود

مزایای عشق حقیقی

همان گونه که گفتیم،عشق حقیقی که همان عشق به خالق هستی است، محاسنی دارد که عبارتنداز:

1.رسیدن به درجات عالی انسانیت و هم رنگ شدن با معشوق کلّ؛

2.لذت بردن از عبادت خدا؛آن چنان که گویی او را می بیند؛

3.رهایی از گناه؛چرا که لذت با خدا بودن،هر گناهی را برای شخص شوم و تلخ می کند؛

اگر لذت ترک، لذت بدانی        دگر لذت نفس،لذت نخوانی؛

4.سلامت و آرامش روحی و روانی؛

5.باز شدن گوش جان وچشم و فهم و دریافت معارف غیبی؛

6.رسیدن به مقام استجابت دعا؛

7.شیرین شدن سختی های زندگی؛

8.بندگی عبودیت و سر سپردگی به خداوند و بریدن از غیر خدا؛

9.امیدواری به زندگی و لذت از زندگی ( هر گونه که باشد ).

معایب عشق کاذب

در نقطه مقابل عشق حقیقی،عشق کاذب است که شخص را به درّهء سقوط و هلاکت می افکند. آثاری که بر عشق غیر حقیقی مرتب است، عبارتند از:

1.دوری از حق و حقیقت؛

2.دور شدن از کمال واقعی؛

3.کشیده شدن انسان به سوی انحراف و گناه و سقوط او از انسانیت؛

4.به انحطاط کشیدن فرد و جامعه؛

5.زودگذر و خسته کننده بودن آن؛

6.سلب آرامش روحی و روانی از فرد و جامعه؛

7.فرو پاشی کانون گرم خانواده؛

8.ایجاد روحیهء طغیان و سرکشی در انسان؛

9.دوری انسان از اطاعت و بندگی؛

10.تیرگی قلب؛

11.ایجاد تضاد و تزاحم اخلاقی در فرد و جامعه؛

12.توأم بودن آن با شکست و ناکامی های فراوان؛

13.ایجاد دغل بازی و عوام فریبی در جامعه؛

14.ایجاد قتل و غارت و تجاوز؛

15.ایجاد پرخاشگری در زندگی.

آیا عشق به دیگران گناه است؟ نظر اسلام درباره دوست داشتن و عشق چیست؟

دوست داشتن از والاترین و زیباترین مفاهیم زندگی است و اسلام نیز بر پایه دوستی،رحمت و مهربانی است،اما آنچه مد نظر ماست، دوستی و عشقی است به دور از هرگونه پلیدی وانحراف از قانون خداوند و بدون هر گونه عوارض نا مطلوب فردی و اجتماعی؛ دوستی و علاقهء مسلمان به برادر و خواهر خود؛ عشق و علاقهء زنی به شوهرش و بالعکس و نیز عشق و علاقه مادر به فرزند به والدین و ... از مصادیق دوست داشتن و محبت است که دین،همواره آن را تأیید کرده و حتی تشویق می کند.

والاترین عشق و علاقه حبّ به خداوند است که در پرستش او متجلی می گردد. پس هیچ کس را به اندازهء او دوست مدار و برایش شریکی قرار مده که اگر کسی را بیشتر از او دوست بداری در حقیقت برایش شریک قائل شده ای.

خداوند می فرماید:

((( وَمِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أندَاداً یُحِبُّونَهُم کَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذیِنَ آمَنُوا أشَدُّ حُبّاً لَلَّهِ ...)))؛ و برخی از مردم، در برابر خدا،همانندی { برای او } بر می گزینند،و آنها را چون دوستی خدا، دوست می دارند؛ ولی کسانی که ایمان آورده اند، به خدا محبت بیشتری دارند...

در عشق و دوستی بنده مسلمان به مسلمان دیگر،هیچ تاوان و گناهی نیست. بله می توان به خاطر خدا کسی را دوست داشت، یعنی در آن رضای خداوند را مد نظر داشت و به حدود الهی و بایدها ونبایدهای خداوند پای بند بود.

همه می دانیم که خداوند برای زندگی، برنامه ای فرو فرستاده تا پیرو آن باشیم، هم چنان که می فرماید:

((( وَ أنَّ هذَا صِرَاطِی مُستَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لاَ تَتَّبِعّوا السُّبُل فَتَفَرَّقَ بِکُم عَن سَبِیِلِهِ ذِلکُم وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُم تَتَّقُونَ )))؛ و { بدانید } این است راه راست من؛ پس،از آن پیروی کنید. و از راه ها {ی دیگر } که شما را از راه وی پراکنده می سازد پیروی می کنید.این هاست که { خدا } شما را به آن سفارش کرده است،باشد که به تقوا گرائید.

در حقیقت،راه خدا تنها راهی است که به عنوان برنامه و راه و روش زندگی در نظر گرفته شده که در آن هیچ کمی و کاستی راه ندارد و لازم است دختران و پسران دنباله رو این راه باشند. بر همین مبنا اگر به طرف آن رفته،بر آن دوام داشتند،رضایت خداوند را به دست خواهند آورد و اگر از آن منحرف شدند و راه دیگری را در پیش گرفتند،از راه خداوند دور شده،به دور از راهنمایی او در گمراهی خواهند ماند. در ارتباط معمول بین دو نامحرم نیز لازم است که از حد و خدود الهی تجاوز نشود؛ در این صورت،این رابطه و پیوند به دور از هرگونه وسوسه و هوس است، آن گونه که خداوند از ما خواسته و در کتاب آسمانی خود و نیز سخن و سیرهء معصومان ( ع ) بر آن صحه گذاشته شده است.

به عنوان نمونه می توان به داستان حضرت موسی ( ع ) اشاره کرد؛ هنگامی که به چاه آبی می رسد و دو دختر در آن جا توانایی کشیدن آب از چاه را ندارند تا گوسفندانشان را سیراب کنند، موسی ( ع ) به آن ها کمک می کند. پس در حقیقت عدم رعایت حدود در روابط بین دختر و پسر یعنی معصیت در محضر خدا. در معنای دقیق تر باید گفت ما باید برای یک ارتباط صحیح،ملاک و معیاری داشته باشیم و بر اساس ضرورت ها و حدودی که خداوند و اولیای دین ترسیم کرده اند گام برداریم تا ما را به هدف،غایب و سلامت این ارتباط نزدیک تر سازد.

به عنوان مثال خداوند از زنان و مردان می خواهد تا خود را با زیباترین رفتارها زینت دهند و به عنوان دو عضو فعال و تأثیر گزار در اجتماع حضور یابند در این زمینه، دین مبین اسلام با توجه به تفاوت هایی که فطرتاً بین زن و مرد است، آن ها را ملزم به رعایت یک سری آداب و رفتار خاص می کند تا این که خود و حیثیتشان را در برابر سُست دلان و آسیب های پیش رو محفوظ بدارند.

 اگر عشق یک امر ذاتی و فطری است چرا در اسلام ابراز محبت به جنس مخالف ممنوع است؟؟

بی شک،دوستی وعشق حلال رایج است،اگر به شیوه ای صحیح به کار آید؛بر خلاف دوستی و پیوند بی ضابطه ای که بین بعضی از دختران و پسران امروزی وجود دارد که البته این دوستی و محبت حرام خواهد بود ونهایتاً سبب غفلت و دوری از برنامهء خدا و پیامبرش می گردد. به عبارت دیگر،خداوند به زن مسلمان اجازه نداده،همراه با ناز و عشوه،به گونهای که توجه مردان را جلب کند با مردان گفت و گو کند،همچنان که خداوند متعال به همسران پیامبر می فرماید:

((( یا نِساءَ النَّبِیِّ لَستُنَّ کأحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیتُنَّ فَلا تَخضَعنَ بِالقَولِ فَیَطمَعَ الَّذی فی قَلبِهِ مَرَضٌ وَ قُلنَ قَولاً مَعرُوفاً ))).

ای همسران پیامبر،شما مانند هیچ یک از زنان { دیگر } نیستید،اگرسَر پروا دارید پس به ناز سخن مگوئید تا آنکه در دلش بیماری است طمع ورزد؛و گفتاری شایسته گوئید.

این آیۀ قرآن اشاره به آداب و رفتاری است که شایسته همسران پیامبر است ( که الگوی سایر زنان می باشد ) خداوند فرمان می دهد تا همسران پیامبر خود را با آن بیارایند و می فرماید: (((...فَلا تَخضَعنَ بِالقَولِ )))؛یعنی به شیوه ای همراه با ناز و عشوه با مردان { نامحرم } سخن نگویید.

همچنین خداوند می فرماید: ((( وَ قُلنَ قَولاً مَعرُوفاً )))؛یعنی هنگام سخن گفتن با حیا و متانت حرف بزنید و از ناز و عشوه ( همچنان که با شوهران خود حرف می زنید ) بر حذر باشید.

بنابر این،آن خواهر گرامی که گوش جانش شنوای این پیام الهی است،باید خود را از این شیوه رفتارها دور نگه دارد و عشق و علاقه خود را نثار هیچ کس نکند،جز آن که خدا برای او می پسندد؛ یعنی همسرش.

پس ای خواهر! آگاه باش که در دام گناه و زشتی نیفتی،در حالی که آن را احساس نمی کنی،بلکه خود را با خلق و خوی زن مسلمان با ایمان زینت ده و خود و دینت را محفوظ بدار و به هنگام صحبت کردن، به شیوۀ سنگین و محکم و همراه با ادب و متانت عمل کن،به گونه ای که سبب برانگیختن هوا و هوس سُست دلان نگردد.

خواهرم، آگاه باش!اگر هنگام صحبت کردن حس و علاقه و دوستی خود را نسبت به مردان نامحرم ابراز کنی-چه در پنهان و چه در آشکار-تمام احساسات و اشتیاق او را نسبت به خود تحریک کرده ای و دامن او را به گناه آلوده کرده ای. همچنین اگر پسری این رفتار را در قبال دختری انجام دهد و با حرف های عاشقانه و محبت آمیز به او نزدیک شود، تمام احساسات و شوق و علاقه اش را نسبت به خود تحریک می کند و بی گمان با این رفتارها او را در منجلاب فتنه و آشوب خواهد انداخت و آینده روحی،معنوی و حتی اجتماعی و جسمی او را دچار نابسامانی خواهد کرد.

آن کس که خواهان رسیدن به غرایز و امیال طبیعی خود است- که خداوند در وجود انسان قرار داده- بهتر است ابراز این دوستی و عاشقانه را در مسیر این میل سرکش قرار ندهد و با خویشتن داری برای زندگی زناشویی با همسر خود به امانت حفظ کند که ابراز دوستی و علاقه ای پیش از ازدواج،چیزی جز نابودی،فسادو خسارت نخواهد بود؛به طوری که حتی بعد از ازدواج نیز گریبان آن ها را خواهد گرفت، دیوار اعتماد بین آن ها را فرو خواهد ریخت و آشیانه خوش بختی آن ها با کوچک ترین گردباد روزگار ویران خواهد شد.

دوست خوبم!بارها در جلسات مشاوره با صحنه هایی روبه رو شده ام که طرف مقابل از شدت حزن و اندوه،خون گریه می کرد.واین،فقط به خاطر آن بوده که سرمایه زیبایی و محبتش را بی جا و بدون ملاک به حراج گذاشته و اکنون چون فقیری تهی و بی مقدار،نابسامان شده است.

باید گفت دختران دارای احساسات لطیفی هستند و اگر دختری با پسری ارتباط داشته باشد و آن پسر او را به شیوه ای به سوی خود متمایل نمود،به او وعدۀ تشکیل خانواده را دهد و آن دختر به او متمایل شود و سپس بر حسب هرگونه شرایطی آن پسر از ادامۀ کار منصرف شده،او را رها کند،لطمۀ روحی،روانی شدیدی به دختر خواهد رسید و آثار مخربی بر روح و روان او بر جای خواهد گذاشت که به سختی می توان آن را فراموش و نهایتاً جبران کرد و این،زمینه ای می شود که در آینده مشکلات خاصی برای او به بار آورد.

در این جا کمی با تو- که قلبت جایگاه فرشتگان است و خدا در آن وجود دارد و به تو نزدیک است- قصه ای کوتاه و عارفانه بازگو می کنم:

عارفی بود اهل دل و مزین به زینت تقوا،کسی از این عارف پرسید: چه کردی که به این مقام و جایگاه و مرتبت رسیدی؟

گفت:شغلم نگهبانی بود؛این شغل مرا عارف کرد!

گفتند: نگهبانی چه ربطی به عرفان دارد؟

گفت: نگهبان دلم بودم و نگذاشتم کسی غیر از خدا واردش شود.

ای یک دلۀ صد دله، دل یک دله کن       آن گه دل خود به جانب ما یله کن

فرق بین « عشق » و « دوست داشتن » چیست؟